0 فالور
بخون در کشی، خاک من، دشمن من
بجوشد، بلند در بلند، گلشن منتنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی،
جدا سازی از خصم، سر از تن منکجا میتوانی؛ ز قلبم ربایی؛
تو عشق میان من و میهن منمن ایرانیم آرمانم شهادت
تجلی هستی، جان کندن منمن آزاده از خاک آزادگانم،
گل سرو می پرورد دامن مننه تسلیم و سازش؛ نه تکریم و خواهش؛ بتازد به نیرنگ تو توسن من
کنون روز خلق است، دریای جوشان
همه خوشه ی خشم شد، خرمن منبلند اخترم، رهبرم، از ره آمد
بهار است و هنگام گل چیدن من
نظرت چیه؟