«بیلبورد فارسی» – صدای گیتار کلاسیک میان همهمه خیابان، رهگذران را متوقف می‌کند. حوالی چهارراه ولیعصر، دو جوان با تیپ غیررسمی قطعه‌ای از ترانه‌ای مشهور پاپ را اجرا می‌کنند. کنارشان اسپیکر کوچک و دستگاه پرداخت دیجیتال است و چند نفر با موبایل فیلم می‌گیرند. این صحنه برای تهرانی‌ها دیگر عجیب نیست و جزء روزمرگی‌ آن‌ها شده است.

در سایه شلوغی پیاده‌روهای ولی‌عصر و خیابان انقلاب، گاهی صدای یک سنتور دلنشین یا نغمه‌ای ساده از یک خواننده تازه‌کار، رهگذران را برای چند لحظه از روزمرگی جدا می‌کند. موسیقی خیابانی، اگرچه پدیده‌ای نوظهور به نظر می‌رسد، اما در ریشه‌های فرهنگ ایرانی، پیشینه‌ای اصیل دارد؛ از پرده‌خوانی در قهوه‌خانه‌ها گرفته تا نقالی‌ها، ضرب‌آهنگ‌های زورخانه و حتی نمایش‌های آیینی در کوچه و بازار. این‌ها همه جلوه‌هایی از هنر مردمی‌اند که از بطن جامعه آمده‌اند و به دل جامعه می‌نشینند.اما آنچه امروز در خیابان‌های شهر جریان دارد، دیگر فقط امتداد همان سنت‌ها نیست؛ گاه ترکیبی است از نوای ضبط‌شده موسیقی غربی، اجراهایی با پوشش‌های نامتعارف یا حرکاتی نمایشی که بیشتر از آنکه برای تماشاگر اجرا شوند، برای لنز دوربین‌ها و پخش در شبکه‌های اجتماعی طراحی شده‌اند.در این اجراها که بیشتر در مناطق پرتردد مانند ولیعصر، تجریش، پل طبیعت یا پارک ملت برگزار می‌شوند، از سازهایی مثل گیتار، دف، ویولن و اکو استفاده می‌شود. گرچه در ظاهر، این برنامه‌ها نوعی فعالیت فرهنگی و هنری به شمار می‌روند، اما نوع پوشش برخی اجراکنندگان، محتوای اجرا و نبود نظارت یا چارچوب مشخص، سؤالات جدی درباره ماهیت این اجراها و هدف از گسترش آن‌ها در سطح شهر ایجاد کرده است.گزارش پیش‌رو، ضمن مرور میدانی این پدیده، با اتکا به شواهد عینی و نظرات کارشناسان، به این سؤال می‌پردازد که آیا موسیقی خیابانی در حال عبور از مرزهای فرهنگی است؟ و سهم نهادهای مسئول در سامان‌دهی یا رهاشدگی این وضعیت چیست؟

روایت از سطح شهر

با قدم زدن در خیابان انقلاب یا میدان تجریش، اجرای خیابانی دیگر یک اتفاق خاص نیست بلکه به بخشی از تجربه روزمره شهروندان تبدیل شده است. جوانی در حال نواختن گیتار است، همراه با پخش صدای خواننده‌ای مشهور از اسپیکر، و چند رهگذر که برای لحظاتی ایستاده‌اند. برخی تشویق می‌کنند، برخی فیلم می‌گیرند و برخی بی‌تفاوت عبور می‌کنند. اما در میان این واکنش‌ها، یک نکته قابل‌تأمل است؛ تقریباً هیچ نشانی از چارچوب مشخص یا نظارت قانونی دیده نمی‌شود.در یکی از همین اجراها در میدان ولیعصر، نوازنده‌ای قطعه‌ای از آثار پاپ فارسی دهه ۷۰ را اجرا می‌کرد. پیرمردی که به تماشای اجرا ایستاده بود در گفت‌وگو با خبرنگار ما گفت:«اگر این کارها قانونمند باشه، بد نیست. ولی نمی‌دونیم اینا چه هدفی دارن. بعضی وقتا نوع لباس یا رفتارشون بیشتر آدم رو دل‌نگران می‌کنه تا خوشحال.»از سوی دیگر، دختر جوانی که مشغول ضبط فیلم بود، نظر دیگری داشت: «تو خیلی از کشورها این‌طوریه. آدم حس زنده‌بودن می‌کنه. حالا اگر یه کم متفاوت باشن، چی می‌شه؟»بی‌انصافی است اگر همه اجراهای خیابانی را در یک کفه ترازو بگذاریم. بسیاری از این هنرمندان، جوانانی هستند که نه دسترسی به سالن دارند، نه سرمایه‌ای برای تولید رسمی، نه پشتوانه‌ای برای دیده‌شدن. خیابان برای این‌ها همان سکوست؛ جایی که اولین مواجهه‌شان با مخاطب واقعی شکل می‌گیرد.

فرصتی برای استعدادهای خام

محمدامین نظری، نوازنده جوان گیتار که در میدان ولی‌عصر و ورودی مترو اجرا می‌کند، می‌گوید: «ما دنبال شهرت زودگذر نیستیم. فقط می‌خوایم صدای سازمون شنیده بشه. بعضی وقتا یکی می‌ایسته، یک دقیقه گوش می‌ده، و همون یک دقیقه برای ما انگیزه‌ی یک هفته تمرینه.»استعدادهای درخشانی از دل همین خیابان‌ها بیرون آمده‌اند. اگر دیده‌بانی فرهنگی وجود داشت، می‌شد آن‌ها را شناسایی کرد و برای مسیر حرفه‌ای آماده‌شان کرد. اما فقدان هرگونه سازوکار منظم، باعث شده مرز میان اجراهای هنری و نمایش‌های بی‌قاعده به‌کلی محو شود.البته در برخی موارد، دیده شده که افراد بدون داشتن مهارت موسیقی، صرفاً با پخش آهنگ آماده از ضبط و تظاهر به خواندن، صحنه‌ای ساختگی از اجرا ایجاد می‌کنند؛ صحنه‌ای که بیشتر برای جذب فالوئر در فضای مجازی طراحی شده تا تعامل واقعی با مردم.موسیقی خیابانی اگر هدایت شود، می‌تواند محلی برای شکوفایی استعدادهای تازه، تقویت نشاط عمومی و حتی ترویج فرهنگ ایرانی باشد. اما اگر به حال خود رها شود، یا با آن برخورد سطحی و یک‌سویه شود، تنها به گسترش ناهنجاری منجر خواهد شد. هیچ‌کس مخالف اصل موسیقی خیابانی نیست؛ آنچه نگران‌کننده است، سیر بی‌قاعده و گاه تقلیدی آن از الگوهای بی‌هویت است. حالا زمان آن رسیده که به‌جای انکار یا حذف، نهادهای فرهنگی راه حمایت و ساماندهی این هنر مردمی را جدی بگیرند.

منبع: «فارس»


billboard