3 فالور
نوحه بسیار زیبای «قائد الجیش الإلهی» را با صدای حیدر البیاتی تماشا کنید. ترجمه فارسی این نوحه هم در ادامه آورده شده است.
عباس .. قائد الجیش الإلهی
عباس .. فرمانده لشکر الهیعباس .. مالفت غیره انتباهی
عباس .. کسی غیر از او توجه مرا جلب نکردحیدر من حیدر
حیدری (شیری شجاع) از حیدر کرار (شیر شجاع) استعالقادة تصدر
که در صدر فرماندهان قرار گرفتواحد بس عسکر
یکیاست اما معادل یک لشکر استقائد الجیش الإلهی
فرمانده لشکر الهیسبحان السواه .. بکل موقف نلقاه
منزه است خدایی که عباس را آفرید .. در همه حادثهها او را مییابیمصاح الطف الله .. عینک احله من السیف
کربلا فریاد زد ماشاءالله .. چشم تو زیباتر از شمشیر است!یاجنه من احساس .. سولفتک للناس
ای بهشت احساس .. تو را برای دیگران تعریف نمودمجننی العباس .. واقع اجمل من طیف
عباس مرا دیوانه ساخت .. حقیقتی که زیباتر از یک رؤیاستضوه للظلام .. هوه للخیام .. خلص الکلام یم القمر
نورِ تاریکی است .. هوای خیمههاست .. کلام در کنار قمر بنی هاشم تمام شدقمر بسماه .. نزل بضماه .. صاح الفرات انت النهر
ماه آسمان .. تشنه لب فرود آمد .. فرات ندا داد: آب رود تو هستی عباسهوه الثبات .. هوه الحیاة .. هوه القضاء .. هوه القدر بیده
ثبات اوست .. زندگی اوست .. قضا و قدر دست اوستیاناس .. ماکو انسان بجماله
ای مردم، هیچ انسانی به زیبایی عباس نیستیا ناس .. الجنه غارت من خیاله
ای مردم، بهشت به خیالِ (سایه) او رشک برد !روحی العاشقته .. تحجی بسالفته
جانم که عاشق اوست، حکایت او را زمزمه میکندبالطف مرتبته .. قائد الجیش الهی
درجه او در میدان کربلا، فرمانده لشکر الهی استیا عین الزهراء .. اسمک سر الماء
ای دیده حضرت زهرا .. نام تو راز آب استعین و لام و یاء .. حرزک جان بعاشور
« ع ل ی » حرز تو در عاشورا بودیا ابن القرآن .. با خاتم سلیمان
ای فرزند قرآن .. ای انگشتر سلیمانیالجودک طوفان .. ونفاسک نفخة صور
ای که مشک تو طوفان است .. و نفسهایت دمیده شدن صور قیامت استقمر الطفوف .. والکل یشوف .. عدد الألوف یمک صفر
ماه کربلا هستی .. و همه میدیدند که جمعِ هزاران در کنار تو معادل صفر استشهم و شجاع .. امرک مطاع .. قلمک حسام دمهم حبر
باشهامت و شجاع هستی و فرمان تو قابل اجراست، قلم تو شمشیر و خون آنها جوهر استهلا بالکفیل .. هلا بالأصیل .. هلا بالیکول کعبة الخدر عندی
مرحبا به کفیل .. مرحبا به با اصالت .. مرحبا به او که میگوید خیمه زینب برایم مثل حرمت کعبه استانفاس .. انت للخوه الاصیله
تو نفسهای برادری هستیانفاس .. للمخیم و العقیله
تو نفسِ خیمهگاه و زینب هستیماتعطش روحه .. غیمه و شیلوحه
جان او تشنه نمیشود ... ابری بلند است و دست کسی به او نمیرسدکاتب اطروحه .. قائد الجیش الإلهی
مقالهای نگاشته است با عنوان، فرمانده لشکر الهیخطواتک قانون .. کل خطوه یقلون
گامهای تو قانون است .. با هر گام از تو تعداد دشمن کم میشود!من تحجی یسکتون .. هیبه وغیر انت الشیخ
چون سخن بگویی ساکت میشوند .. ای با ابهت، تو سرور و بزرگ هستییا جنه و یا نار .. خزراتک انذار
ای بهشت و ای آتش .. نگاههایت هشداردهنده استعینک من تندار .. یرجف حته التاریخ
نگاه چشمانت چون سویی را نگاه کند، حتی تاریخ هم به لرزه میافتدبطل النزال .. اسد القتال .. عندک محال تخسر حرب
پهلوانِ جنگ .. شیرِ نبرد .. شکست خوردن در جنگ نزد تو محال استرجف الفرات .. حس بالممات .. یدری الاجاه فارس صعب
فرات لرزید .. مرگ را احساس کرد .. میداند که سوارهای جنگجو سوی او آمدملک الطفوف .. ملک السیوف .. ملک الرجال ماینغلب سیفک
پادشاه کربلا .. پادشاه شمشیرها .. پادشاه مردان که شمشیرت شکست ناپذیر استینفاس .. سیفک بفقار ابوتراب
شمشیر تو، با ذوالفقار ابوتراب مقایسه میشودینقاس .. جفک بجف قالع الباب
دست تو با دست شکننده درب خیبر مقایسه میشودعن سیفک راضی .. الحاضر و الماضی
(زمانه) در حال و گذشته، از شمشیر تو راضی استمرتبتک قاضی .. قائد الجیش الإلهی
درجه تو قاضی است، فرمانده سپاه خدایی هستییا بیرغ ماطاح .. قباض الأرواح
ای پرچم برافراشتهای که فرود نیافت .. ای ستاننده جانها !ملک الموت ارتاح .. ماخذ دوره العباس
فرشته مرگ در کربلا آسوده شد، عباس جای او را گرفتهموت احمر یمناک .. والکوثر یسراک
دست راست تو مرگ سرخ است و چشمه کوثر دست چپ توستیمشی الخیر ویاک .. من تمشی بین الناس
خیر و برکت همراه تو حرکت میکند، چون میان مردم حرکت کنینفس الحسین .. ابو ریشتین .. اسمک جبیر یاباالفضل
نفسِ حسین، صاحب دوپر جنگجو، اسم تو بزرگ است ای اباالفضلجان اللواء .. فی کربلاء .. بلغة الخیام همزة وصل
در کربلا، به زبان و لغتِ خیمهها، پرچم اباالفضل همزه وصل بود
نظرت چیه؟