منتشرشده در 27 تیر 1403
ز شرار غم میسوزم به تمامی وجود!
دوباره باید بخونم یکی بود یکی نبود…
بلبلی گوشه ویرونه میخوند برای یار…
بعد مدت ها کنار بابا بگرفته قرار!
تموم رنج سفر رو برا یار داره میگه!
از غم بچه ها و عمه داره حرف میزنه…
بابا جون خوش اومدی به منزل فقیرونه…
بیا بنشین بشنو درد دل یتیمونه!
نظرت چیه؟